سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روانشناسی

نظر

دلبستگی و وابستگی دو مفهومی که از نظر بسیاری از افراد تفاوتی با یکدیگر ندارند. اما تفاوت ها نه تنها در معنی کلمه بلکه در سطح چگونگی یک رابطه نیز قابل مشاهده است. در رابطه های امروزی چیزی که بیشتر با عشق و دلبستگی اشتباه گرفته می شود وابستگی هاییست که برای نزدیک شدن به عشق، خود را به صورت بیمارگون به نمایش می گذارند. وابستگی برای شروع یک رابطه لازم است، اما وابستگی یک حالت غیر منطقی و هیجانی است که پایداری ندارد و دو عاشق در یک رابط? بالغانه وابستگی را به دلبستگی تبدیل می کنند تا در نهایت بتوانند به عشق و حسِ تکرار نشدنی آن دست یابند. در غیر این صورت از عشقی که در ذهن دارید فقط نوعی غبطه باقی خواهد ماند. با خواندن این مقاله می توانید پی ببرید در رابطه وابسته یا دلبسته هستید.

 


تفاوت های وابستگی و دلبستگی در نظر روانشناسان

در روابطی که وابستگی نمی تواند به دلبستگی تبدیل شود مشکلات بسیاری به وجود خواهد آمد، ساده ترین اتفاق جدایی و شکست خواهد بود. این وضعیت برای شخصیت های وابسته بسیار سخت و دشوار می باشد. در رابطه ای که وابستگی به دلبستگی تبدیل نمی شود؛ به عبارتی مراحل دلبستگی طی نمی شود، فرد علاوه بر انتخاب اشتباهش، در شناخت طرف مقابل و خودش نیز با مشکل روبرو خواهد شد. 

زندگی کردن به جای مردن:

در دلبستگی ایمن، رابطه به صورت پایدار بوجود می آید و افراد بواسطه خواستن یکدیگر به هم نزدیک می شوند، هردو تمایل به ادامه رابطه دارند. اما در وابستگی به جای دلبستگی بیشتر هیجانات حکم رانی می کنند و وضعیت رابطه به فرد مقابل بستگی دارد. در این روابط فرد به مردن بدون معشوق فکر می کند در حالی که در دلبستگی ایمن فرد به زندگی کردن برای معشوق تمایل دارد.

تعلق یا تملک:

در دلبستگی ایمن دو طرف به یکدیگر تعلق دارند اما مالک یکدیگر نیستند. در تعلق فرد محبت خود را به یک نفر می بخشد و می داند می تواند در رابطه به طرف مقابل به عنوان یک تکیه گاه نگاه کند. اما در وابستگی یک نوع حس مالکیت به فرد مقابل دارد و به همین دلیل فراموش می کند که باید به او محبت کند.

ترس از دست دادن:

در دلبستگی احتمال از دست دادن فرد مقابل را می دهید، اما نمی خواهید به هر قیمتی فقط فرد مقابل تان را نگه دارید. در وابستگی فرد تنها به از دست ندادن و رها شدن فکر می کند، ترس از طرد شدن باعث می شود بیشتر مسائل و ناراحتی هایی که به وجود می آیند را پنهان می کند. فرد وابسته زندگی و خواسته های خود را برای فرد مقابل رها می کند، این باعث می شود تا زمانی که از ماندن طرف مقابل اطمینان حاصل کند تفاوت زیادی در رفتار حقیقی اش ایجاد نماید. این تفاوت ناگهانی در اکثر مواقع موجب جدایی و پایان رابطه می گردد. در دلبستگی ایمن فرد به پایداری رابطه فکر می کند و می داند قرار نیست تا پایان عمر به نقش بازی کردن به عنوان فردی که نیست ادامه بدهد.

استقلال شخصیتی:

در رابطه همچنان باید فضایی برای تنهایی وجود داشته باشد. برعکس در روابط وابسته تمام کارها باید با یکدیگر انجام شود و در تمام قضایا از یکدیگر نظر خواهی می کنند. مشورت نباید با وابستگی و عدم استقلال اشتباه گرفته شود. فرد وابسته اختیار عمل را از خود سلب می کند و تمام اتفاقات زندگی خود را بر اساس زندگی فرد مقابل قرار می دهد. شاید در ابتدا این نوع رفتار از نظر خود فرد عاشقانه به نظر برسد، اما فرد دلبسته زندگی خود را در کنار فرد دیگری می سازد تا عشقی بالغانه را داشته باشد و به پایداری رابطه نیز می اندیشد.

محدودیت یا آزادی:

فردی که وابستگی دارد بیشتر به محدود کردن و رفتارهای سوءظنانه دست می زند. او می ترسد که مبادا دوست یا همسر خود را از دست بدهد و یا دیگران آن ها را جدا کنند. بنابراین مدام کاری می کند که آزادی را از طرف مقابلش بگیرد و باعث اسیر شدن او می شود.

در دلبستگی نه تنها کسی محدود نمی شود بلکه می تواند آزادی خود را لمس کند. فرد دلبسته می داند که تا زمانی که دو طرف رابطه نخواهند هیچ اتفاقی نمی تواند آن ها را جدا کند. بنابراین آزاد گذاشتن طرف مقابل را امری بدیهی و لازم تلقی می کند. افرادی که وابستگی دارند معمولا به دلیل محدودیت هایی که برای فرد ایجاد می کنند باعث کمرنگ شدن محبت در رابطه می شوند و در نهایت از سمت معشوق طرد می شوند.

پذیرش غیر مشروط:

در یک رابطه هر دو طرف باید یک پذیرش غیر مشروط نسبت به یکدیگر داشته باشند. افراد دلبسته فرد مقابل را پذیرفته اند و برای پذیرش فرد مقابل شرط گذاری نمی کنند. اما افراد وابسته تنها در زمان هایی که فرد کارهای خاصی انجام دهد او را مورد پذیرش و محبت قرار می دهند. مدام در پی تایید رابطه هستند و همیشه نگران از دست رفتن یا شکستن رابطه خودخوری می کنند. در پذیرش مشروط فرد انتظار دارد همه چیز بر اساس انتظارات خودش پیش برود و زمانی که فرد کمی متفاوت از انتظارات برخورد می کند، می ترسد که نکند دیگر من را دوست ندارد و من در زندگی او اضافه هستم.

تعادل در احساسات:

در وابستگی احساسات به صورت افراطی تجربه می شوند. یک روز رومئو و ژولیت و روز دیگر جنگ های صلیبی رابطه را دستخوش تغییرات زیادی می کند. در دلبستگی یک تعادل احساسی در ابراز احساسات وجود دارد و شدت احساسات چه مثبت و منفی به صورت مناسبی بیان می گردند. در وابستگی ها احساسات شدید بوده و معمولا غیر قابل کنترل هستند. افراد وابسته در مهربانی ها چنان افراط می کنند که در خشونت ها فکر می کنید با یک فرد جدید روبرو هستید. این تضادهای مشاهده شده در رابطه باعث نگرانی درباره تعادل ذهنی فرد مقابل می شود و او را می ترساند. بنابراین تمایل خود را از ادامه رابطه از دست می دهد.

محافظه کاری:

فرد دلبسته تلاش می کند تا شاهد رشد طرف مقابل گردد. او می داند که انسان با رشد کردن زندگی می کند و رشدهای اجتماعی و فکری فرد مقابل می تواند زندگی بهتر و زیباتری را بسازد. اما در فرد وابسته می گوید "تنها باید به من فکر کنی". آنها از هرگونه تغییر نگران می شوند و به سختی داشتن یک رابط? دو طرفه را قبول می کنند.

آرامش:

در دلبستگی یک آرامش وجود دارد؛ یک نقط? امن برای زندگی. جایی که فرد کوله بار تنهایی های خود را در آنجا قرار می دهد و از آرامش زندگی سیراب می شود. آرامش را با سکون اشتباه نگیرید؛ هیجانات زیادی در آرامش درونی و ذهنی وجود دارد. افراد در وابستگی چالش را فقط می توانند در رابطه احساس کنند و مدام در پی ساختن یک هیجان و جریان درون رابطه هستند. افراد با وابستگی نمی توانند به یک "ما" برسند و هیجانات را با "ما" درک کنند.

 

منبع: هنرزندگی


نظر

غرور چیست؟؟

غرور به حالت و احساسی گفته می‌شود که در آن شخص برای خود ارزشِ بسیار زیادی قائل است و در برابرِ تواضع و نیستی بکار می‌رود. درموارد حاد غرور، شخص از همه کس و همه چیز خود را بالاتر می‌داند. همچنین شخص می‌تواند نسبت به کسی یا گروهی یا ملتی یا چیزی خاص، احساس غرور کند. غرور در مسیحیت به‌عنوانِ یکی از گناهان هفتگانه شمرده می‌شود. خودبزرگ‌بینی و دیگر کوچک‌جلوه‌دهی نیز جزوِ غرور یا بر اثرِ آن است.

 

تعریف روانشناسی غرور 

غرور همان هوای نفس است و فرد خود را نسبت به دیگران بزرگ تر می داند. باید بدانید که غرور با عزت نفس متفاوت است. منشأ غرور می تواند عواملی مانند جهالت که فرد گمان می کند که عملش درست است،وسوسه شیطان،پیروی از هوای نفس و شهوت دانست.

 

ریشه اصلی غرور

وقتی فاصله زیاد بین خود واقعی و خود ایده آل حاصل می شود، فرد به دلیل توانایی ، مشکلات شخصیتی و روانی نمی تواند به خود ایده آل برسد و از طرف دیگر نتواند خود واقعی را بپذیرد،تلاش می کند تا با غرور خود را به خود ایده آل ، نسبت دهد که این به معنای غرور منفی است. اما غرور مثبت در افرادی به وجود می آید که به آنچه دارند واقف هستند و ریشه تمام داشته های خود را محصول تجربه،فرهنگ و تلاش خود می دانند. برای درمان غرور منفی روانکاو بیمار را به زمان بچگی بر می گرداند و سعی می کند بیان کند که کسانی که در آن زمان فرد را تحقیر می کردند ، افراد بزرگی نبودند . با این روش فرد تصور جدیدی از خود به دست می آورد و گذشته را فراموش می کند.

 

نشانه های آدم های مغرور :

1.انسان های مغرور در برابر افرادی که از خودشان قوی تر، آگاه تر، ثروتمند تر و زیباتر می دانند،حالت تدافعی می گیرند.

آنها نمی خواهند بپذیرند که از خودشان بهتر وجود دارد.

 

2.افراد مغرور معمولا انعطاف ناپذیرند.

سعی دارند با پایبندی به عقایدشان هر چند اشتباه توجه دیگران را به خود جلب کنند.

 

3.مغرورها در برابر زور بیشتر ظاهری متواضع می گیرند ،چون توان مقابله مستقیم را ندارند.

اما به ضعیف ها حمله می کنند و می خواند قدرت شان را به نمایش بگذارند.قیافه جدی به خود می گیرند در حالی که از درون احساس حقارت می کنند.آنها از مقام، جایگاه، عنوان و مظلوم نمایی و بیمار نمایی استفاده می کنند تا غرور خود را حفظ کنند یا به دیگران ضربه بزنند.

 

4.این مدل افراد بسیار احساس تنهایی می کنند.

گرچه ادعا زیاد دارند اما بیشتر به دنبال پر کردن تنهایی شان هستند.

 

5.آنها درظاهر خودشان را خیلی قبول دارند اما در درون اصلا خودشان را قبول ندارند.

بر خلاف ادعایشان بسیار آسیب پذیر و زودرنج هستند.همچنین تمایل زیادی به اثبات کردن خود و خودنمایی دارند.

 

6.آدم های مغرور دائما از مکانیسم و رفتارهای دفاعی استفاده می کنند.

آنها تحمل باختن و بازنده شدن را ندارند.می خواهند غرور خود را تحت هر شرایطی حفظ کنند.گرچه در حضور دیگران به هر ریسمانی چنگ می زنند تا به بقیه ثابت کنند که کم نیاورده اند اما در تنهایی احساس یاس و ناتوانی می کنند.

 

7.افراد مغرور همواره از همه متوقع و طلبکارند.

مدام در قهر و آشتی به سر می برند.اگر مطابق میلش رفتار نکنید، از شما ناراحت می شود.باید همیشه مواظب رفتار و گفتارتان باشید.همیشه باید رعایت آنها را بکنید.

 

همه این مدل رفتارها و تفکرات، نشان از غرور در ما دارند.هر چقدر سعی کنیم انکار کنیم که غرور نداریم، احتمال اینکه مغرور باشیم بیشتر است.مگر اینکه هیچکدام از نشانه های غرور را نداشته باشیم. که آن هم خیلی بعید است.با توجه به نشانه هایی که گفته شد و همیچین نشانه های مشابه که قبلا آنها را در خودتان یا دیگران دیده اید، آیا به نظرتان شما غرور دارید؟

 

البته یادمان باشد که اینکه خودمان را دوست داشته باشیم، اینکه برای خود احترام زیادی قائل باشیم معنایش مغرور بودن نیست.مگر اینکه این دو ویژگی را فقط و فقط نسبت به خودمان داشته باشیم.

 

غرور، شمشیری دولبه است؛ اگر به اندازه کافی غرور نداشته باشید به سختی می‌توانید به موفقیت دست پیدا کنید، اگر هم زیادی مغرور باشید، دیگران تصور خواهند کرد شما یک خودشیفته‌اید. آیا زمانهایی نیز وجود دارد که غرور چیز خوبی باشد؟

 

به استانداردهای بالاتری پایبند خواهید شد 

آنهایی که در کارشان به غرور و افتخار دست پیدا می‌کنند معمولا نتایج باکیفیت‌تر و ایده‌آل‌تری کسب می‌کنند.

 

می‌توانید منفی‌ها را کنار بزنید 

وقتی چیزی آنگونه که می‌خواهید پیش نمی‌رود به کمی غرور نیاز دارید تا دست از تلاش برندارید. غرور بجا به شما امید و انعطاف پذیری می‌دهد.

 

نشان می‌دهد مراقب و متوجه کارتان هستید 

اگر نسبت به کاری که انجام می‌دهید غرور نداشته باشید، احتمالا مراقب و متوجه آن نیستید.

 

انگیزه‌ی رهبری و مدیریت به شما می‌‌دهد 

وقتی واقعا به کاری توجه می‌کنید و اهمیت می‌دهید قادرید برایش بجنگید. اگر پروژه یا سازمانی به خطر بیفتد، فرد مغرور می‌تواند رهبر خوبی برای محافظت و کنترل امور باشد.

 

آدمهای مغرور حامی خوبی برای خانواده‌اند 

وقتی نسبت به خانواده‌ی خود احساس غرور و افتخار دارید می‌توانید برای آنها بجنگید. سعی می‌کنید بهترین زندگی را برای‌شان فراهم کنید و اجازه نمی‌دهید در موقعیت‌های دشوار قرار بگیرند.

 

چگونه از غرور به نفع‌تان استفاده کنید؟ 

تا زمانی که غرور مثبت خود را تغذیه کنید و حس خودخواهی و تکبرتان را تحت کنترل بگیرید، غرورتان از صفات برجسته‌تان خواهد بود. یادتان باشد، غرور مثبت یعنی تعیین استانداردهای باکیفیت و دست بالا، زندگی کردن طبق آنها و نیفتادن در دام خودشیفتگی.

 

با آدمهای درست نشست و برخاست ‌کنید 

راههای زیادی برای پرورش غرور بجا و پرهیز از خودداری وجود دارد. دوروبرتان را با آدمهای درست پُر کنید؛ افرادی که بتوانند به شما کمک کنند در مسیر سالم پیش بروید. می‌گویند شما مجموعی از پنج نفری هستید که بیشترین اوقات خود را با آنها سپری می‌کنید. آدمهای درست کسانی هستند که تشویق و حمایت‌تان می‌کنند اما در عین حال با شما روراست‌اند. اگر وقت‌تان را با آنهایی بگذرانید که بیخود و بیجا از شما تعریف و تمجید می‌کنند خیلی زود دچار تکبر می‌شوید و ضرر خواهید کرد. اما اگر دوروبرتان افرادی باشند که به موقع و به جا تشویق و ستایش‌تان می‌کنند، به حس خوبی از خودتان دست پیدا خواهید کرد و رابطه‌ی سالمی با خودتان خواهید داشت.

 

متواضع باشید 

ما می‌توانیم همزمان هم مغرور باشیم و هم متواضع. این که کاری را درست و خوب انجام داده‌اید دلیل نمی‌شود دنبال تعریف و تمجید دیگران باشید و ستایش آنها را جستجو کنید. شما کار خود را به بهترین نحو ممکن انجام دهید و انتظار کسب اعتبار از بیرون را نکشید.

 

چیزهای تازه را امتحان کنید 

وقتی تجربه‌ی جدیدی را امتحان می‌کنید به خودتان این اجازه را می‌‌دهید که در چیزی بهترین نباشید. مثلا یاد گرفتن یک مهارت جدید، شما را از محدوده‌ی امن و راحت‌تان بیرون می‌کشد و به شما حس مبتدی و تازه کار بودن را یادآوری می‌کند و وقتی در آن مهارت به تبحر رسیدید، بابت دست پیدا کردن به یک توانمندی جدید، احساس غرور خواهید کرد.

 

کاری را که دوست دارید انجام دهید 

ما آدمها وقتی که نسبت به کارمان احساس نارضایتی می‌کنیم، نیاز داریم از بیرون اعتبار و حمایت بیشتری دریافت کنیم. مثلا اگر از کارتان متنفر باشید، حس خودخواهی‌تان بروز کرده و مایلید از خودتان در برابر احساسات منفی محافظت کنید. کار همیشه هم قرار نیست باب میل و ساده باشد، اما شما باید بتوانید بدون مدام جستجو کردن تحسین و پاداش، رضایت‌ و جنبه‌های مثبتی در آن پیدا کنید.

 

برای خود اندیشی وقت بگذارید 

کمی از مشغله‌ها فاصله بگیرید؛ به این فکر کنید چه کسی هستید، چه چیزی برای‌تان ارزش دارد و چه احساسی نسبت به زندگی دارید. این تمرین باید در زندگی‌تان جاری باشد. برای بررسی خودتان وقت صرف کنید تا ببینید سطح غرورتان در حال رسیدن به خودخواهی است یا نه.

 

با بررسی احساسات‌تان می‌توانید پیش از انکه غرور زیادتان به شما آسیب وارد کند، خود را نجات دهید. برای چنین زمانهایی نیز از پیش برنامه داشته باشید تا کنترل امور را دست‌تان بگیرید. اگر در تشخیص شرایط خودتان ناتوان بودید از یک دوست قابل اعتماد کمک بخواهید تا شما را درست راهنمایی کند. آنهایی که نزدیک‌ترین روابط را با ما دارند، راحت‌تر می‌توانند اشتباهات ما را ببینند و گوشزد کنند.

 

به دیگران هم کمک کنید 

از توانمندی‌های‌تان برای کمک به دیگران استفاده کنید. این کار می‌تواند تحت حمایت گرفتن یکی از زیردستان‌تان باشد یا خدمتی رایگان به کسی که نیازمند است. کمک به دیگران، اصالت‌تان را تقویت می‌کند و به زندگی‌تان معنا می‌دهد. حتی اگر وقت زیادی ندارید باز هم می‌توانید راههایی پیدا کنید که دنیا را برای خود و دیگران جای بهتری کنید.

 

باور داشتن توانایی‌ها و حس غرور بابت کاری که انجام داده‌اید نه تنها مشکلی ندارد بلکه بسیار هو خوب است، اما یادتان باشد در هر شرایط و مرحله‌ای که هستید ریشه‌های‌تان را فراموش نکنید و فروتن باشید. این چیزی است که دیگران را شیفته‌ی شما خواهد کرد.

 

 غرور، چیزی فراتر از آن چیزی است که چشمهای‌مان می‌بینند و می‌توانیم راههایی پیدا کنیم که غرور به نفع‌مان تمام شود.

 

منبع: بیتوته


نظر

علم روانشناسی، موثرترین ابزار مدیریت روح و روان

علم روانشناسی به عنوان موثرترین ابزار مدیریت روح و روان به ما کمک می کند تا بتوانیم در کنار زندگی پر دغدغه امروز، از سلامت روح و روان نیز برخوردار شویم. باید خاطر نشان کرد که لزوم مراجعه به مشاوره روانشناس تنها در درمان اختلالات روحی و روانی خلاصه نمی‌شود.

 

ما در قدم اول باید برای جلوگیری از دچار شدن به مشکلات روحی و روانی با مشاور روانشناس در ارتباط باشیم. در صورتی که به چنین مشکلاتی برخورد کردیم نیز رواشناس بهترین راهکار ممکن برای مدیریت یا درمان است. مشاور روانشناس بعد از تشخیص مشکل، به ایجاد راهکار و درمان مراجعین میپردازد.

 

لزوم کمک گرفتن از مشاور روانشناس

در واقع همه به نوعی از مشاوره استفاده می کنند اما ممکن است شکل آن متفاوت باشد و بصورت غیر حرفه ای انجام شود، همه ما از مشاوره بعضی از دوستان یا اقوام استفاده می کنیم اما این نظرات لزوماً حرفه ای و مبتنی بر دانش و مهارت خاصی نیستند

 

بلکه براساس تجربیات شخصی افراد است که شاید با تجربیات شما همخوان نبوده و ممکن است مضر نیز باشند، اما یک مشاور با استفاده از تخصص حرفه ای خود میتواند راهکارهای موثرتری را در زمینه های مختلف ارائه دهد. 

 

امروزه به دلیل افزایش مشکلات و دغدغه های زندگی در بین اکثر افراد و افزایش فشارهای روانی، نیاز به ارتباط با یک مشاور روانشناس برای برطرف کردن مشکلات و اتخاذ بهترین تصمیم حس می شود.

 

گاهی اوقات این مشکلات بسیار ساده و کوچک است و ممکن است به دلیل بی توجهی ما به آنها آنقدر رشد پیدا کنند که به یک معضل جدی در زندگی مان تبدیل گردد و امنیت زندگی را به خطر اندازد.

 

در این مواقع بهترین کار ممکن این است که مشکلات خود را با یک مشاور متخصص و با تجربه در میان گذاشته و به راحتی و با استفاده از تکنیک های علمی و روانشناسی اثبات شده که توسط مشاوران به شما آموزش داده می شود مشکل خود را بررسی و حل نمایید.

 

مشاوره روانشناسی,مشاور روانشناسی خوب,انواع مشاوره روانشناسی

هدف مشاوره روانشناسی بالا بردن کیفیت زندگی است

 

 

حوزه‌های تخصصی مشاوره روانشناسی

مشاوره روانشناسی و مشاوره آنلاین روانشناسی یکی از گسترده ترین شاخه های علم روانشناسی میباشد و با عنایت به زیر شاخه های گسترده راه های اصولی و موثرتری برای درمان و بهبود حال مراجعین فراهم میکند. که تمامی آن حاصل دستاوردهای بسیار روانشناسی از ابتدای شکل گیری تا امروز میباشد.

 

مشاور روانشناسی و روانگران از طریق راه های بسیاری به مراجعین کمک میکنند. انواع مشاوره روانشناسی بسته به تخصص مشاورین متفاوت بوده و کارایی خاصی دارند. با توجه به موقعیت خاص و شرایط ویژه، مراجعین میتوان از هر یک از انواع مشاوره روانشناسی استفاده کرد تا با ارائه راهکارهای دقیق تر و تخصصی‌تر، بهترین نتیجه حاصل شود.

 

از مهم‌ترین زیرشاخه‌های تخصصی مشاوره روانشناسی می‌توان به مشاوره ازدواج، مشاوره خانواده، مشاوره روانشناسی شغلی، مشاوره سلامت روان، مشاوره روانشناسی کودک و مشاوره تحصیلی، اشاره داشت.

 

چه کسی به مشاوره روانشناسی نیاز دارد؟ 

هرکس که آرزوی واقعی و قلبی برای رشد و بهبود زندگی خود دارد می‌تواند با کمک مشاوره روانشناسی از محدودیتهای درونی خود آزاد شود. هرکس که در مقطع خاصی از زندگی خود با مشکل خاصی مواجه شود (برای مثال یک مشکل ارتباطی)

 

یا دچار تعارض خاصی شود (برای مثال تصمیم گیری برای ازدواج) یا نیاز به راهنمایی تخصصی در زمینه خاصی (برای مثال مشاوره تحصیلی) می‌تواند با مشورت یک مشاور روانشناس بهترین تصمیم را گرفته و بالاترین عملکرد را داشته باشد. 

مشاوره روانشناسی,بهترین مشاور روانشناسی,روانشناسی

نشانه‌‌های نیاز به مشاوره روانشناسی

 

نشانه‌های نیاز به مشاوره روانشناسی

از مهم ترین بیماری های روانی که در ارتباط با انواع مشاوره روانشناسی میباشد می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

 

تغییرات مهم زندگی:

درمانگران، مشاوران و روانشناسان فقط برای کمک به افراد مبتلا به بیماری روانی نیستند. مردم اغلب برای کمک به تغییرات بزرگی در زندگی خود و همچنین کنار آمدن و وفق دادن خود با آن شرایط به مشاوره روانشناسی نیاز دارند. این می تواند یک طلاق بعد از هشت سال زندگی مشترک، ترک یا تغییر در شغل و حرفه تان  و یا از دست دادن یکی از عزیزانتان باشد. 

 

استفاده از مواد مخدر:

اعتیاد به مواد مخدر جدا از عادت جسم ریشه در روان دارد. مشاور روانشناس با علت یابی و بررسی آن به برطرف کردن آن علت پرداخته، بهترین راه درمان را به شما معرفی کرده و ذهن شما را در ترک اعتیاد یاری می‌دهد.

 

بیماری‌های جسمی بی علت و پی در پی:

سالهاست که با ناراحتی های جسمی درگیر بودم  و متوجه شدم که علت آنها بیماری روانی هستند. پزشکان به من گفتند که من سالم بودم، بنابراین به دنبال درمان بیشتر نرفتم. اگر فردی با داستان مشابهی را می شناسید، به او بگویید که درمان های روانی را در نظر بگیرد. بیماری روحی می تواند عواقب جسمی نیز داشته باشد ، پزشکان قادر به تشخیص آن نیستند. آگاهی شما می تواند آنها را نجات دهد!

 

انزوا طلبی:

بین درون گرایی و انزواطلبی تفاوت وجود دارد. مردم مجبور نیستند تمام وقت را دربیرون و در محیط های اجتماعی بگذرانند اما زمانی که تلاش می کنند تا اطمینان حاصل کنند که تنها هستند و از دیگران بدور، نشانه ای مضر است.

 

از دیگر مواردی که لزوم به کمک مشاور روانشناسی دارد می‌توان موارد زیر را عنوان کرد:

- انواع اختلالات افسردگی

- اختلالات عصبی مانند خشم خارج از کنترل، استرس و..

- وسواس فکری

- انواع هراس و وحشت

- اختلال در مهارت‌های یادگیری

- اضطراب عمومی

- جنون جوانی

- اختلال خوردن و تغذیه

- ترس اجتماعی

- انواع اختلالات دو قطبی، شخصیت مرزی

و ...

مشاوره روانشناسی,مشاور روانشناس,روانشناس

ویژگی‌های یک مشاور روانشناسی خوب

 

انتخاب یک مشاور روانشناسی خوب

حوزه های روانشناسی بسیار گسترده بوده و یک روانشناس نمی تواند در همه زمینه ها متخصص باشد. پس در وهله اول می بایست برای تشخیص مشاور روانشناس خوب به حوزه تخصصی او توجه داشته باشیم.

 

در ادامه می توانیم رزومه کاری و همچنین بازخوردهای مراجعین را مورد ارزیابی قرار دهیم تا بهترین مشاور روانشناس یا به عبارتی روانشناس که در یک یا چند حوزه تخصص دارد را برای مشاوره و درمان خود انتخاب کنیم.

 

توجه به این نکته نیز ضروری است که بهترین مشاوران روانشناس نیز بدون همکاری مراجعه کننده نمی تواند کار قابل توجهی انجام دهد. پس باید در نظر داشت که همدلی، همکاری و صداقت با روانشناس یک اصل اجتناب ناپذیر است.

 

 

گردآوری: بخش روانشناسی بیتوته

 

 


نظر

شاید خیلی از ما واقعا ندانیم با این همه مشکلاتی که در زندگی داریم، چگونه مثبت فکر کنیم و از زندگی لذت ببریم. برخلاف تصور اکثر مردم، مثبت اندیشی و لذت بردن از زندگی ارتباط چندانی با عوامل محیطی و مادیات ندارد. شما تنها زمانی خوشبختی را احساس می کنید و از زندگی خود لذت می برید که بتوانید در هر شرایطی با دید مثبت به مسائل نگاه کنید. نگرش شما فقط و فقط به خودتان بستگی دارد و هیچ عامل دیگری نمی تواند شما را وادار کند بدبین باشید.

مثبت فکر کردن به فرد کمک می کند تا وقتی در مسیر سختی های زندگی قرار می گیرد، با داشتن یک چشم انداز و نگرش سالم از زندگی لذت ببرد.

در این مطلب با 25 تمرین مثبت فکر کردن آشنا می شوید که در هر شرایطی می توانند برای شما مفید باشند.

1. افکار منفی را شناسایی کنید

افکار منفی را بشناسید! افکار منفی شما را از دیدن جنبه ی مثبت زندگی باز می دارند. چهار نوع فکر منفی وجود دارد. با شناخت افکار منفی می توانید آنها را دور بریزید.

  1. فیلتر کردن، که شما فقط به جنبه ی منفی توجه می کنید.
  2. شخصی سازی، که شما به خاطر حوادثی که رخ میدهد خودتان را سرزنش می کنید.
  3. فاجعه سازی، که یک حادثه را بدتر از آنچه که هست نشان می دهید.
  4. قطبی سازی، که در آن رویدادها یا منفی هستند یا مثبت.

 

2. افکار منفی را دور کنید

هنگامی که روحیه تان ضعیف است اجازه ندهید افکار و احساسات منفی آزارتان بدهند. حتی تنها برای چند ساعت در روز افکار منفی را از خودتان دور کنید و فقط روی جوانب مثبت زندگی تان تمرکز کنید.

3. روز خود را مثبت شروع کنید

افراد منفی‌ باف تمایل دارند که روز خود را با فکر کردن به اینکه مشکلی پیش خواهد آمد، شروع کنند. به ‌جای آن، بر جنبه هایی از روزتان که میتواند خوب پیش برود و آنچه که در آن روز به دنبال آن هستید، تمرکز کنید.

4. یک سبک زندگی سالم داشته باشید

یک سبک زندگی که بر غذا خوردن سالم و رهایی از استرس تمرکز دارد به شما کمک میکند تا روحیه ی خود را مثبت کنید. به عنوان مثال سه بار ورزش کردن در هفته موجب یک روحیه ی مثبت تر می شود.

5. یک اعتراف روزانه داشته باشید

اعترافات، افکار مثبتی هستند که شما با صدای بلند میگویید تا خودتان را تشویق و ترغیب کنید. اعتراف شما میتواند هر چیزی باشد، از جمله‌ی «من یک روز خوب خواهم داشت» گرفته تا نقل ‌قول مورد علاقه ی خودتان. همچنین می توانید یک تفکر مثبت در مورد خودتان را انتخاب کنید و وقتی افکار منفی وارد ذهنتان میشوند آن را تکرار کنید.

6. بررسی کنید که چه چیزی را میتوان تغییر داد

گاهی مسائل موجود در زندگی خودتان میتواند باعث شود که منفی فکر کنید. راسل بیشاپ، روان ‌شناس آموزشی کالیفرنیا در مقاله ای که برای وب سایت Huffington Post نوشت گفت، بخش هایی از زندگی تان را که دوست دارید تغییر کنند، مثل یک شغل نامتناسب، را شناسایی کنید.

7. با افراد مثبت اندیش معاشرت کنید

مثبت اندیشی مسری است، پس اطراف تان را با دوستان و آشنایانی پر کنید که نیمه ی پر لیوان را می بینند. جمع‌ کردن افراد مثبت اندیش در اطراف خودتان میتواند کمک کند تا حمایت و رغبتی را که برای یک زندگی مثبت نیاز دارید به دست آورید.

 

8. خوش گذرانی کنید

دیدن یک فیلم خنده دار، خواندن یک کتاب لطیفه یا دیدن یک استن آپ کمدی، خندیدن و خوش گذرانی کردن میتواند به شما کمک کند تا حس مثبت تری داشته باشید.

9. کارهایی را که دوست دارید انجام دهید

وقتی چیزی را پیدا میکنید که شما را خوشحال میکند و به انجام آنچه که دوست دارید ادامه میدهید، احساس نشاط پیدا میکنید. خواه دنبال کردن یک سرگرمی جدید باشد و یا فروش ابتکاری، چیزی را امتحان کنید که همیشه خواسته اید انجام دهید و به خودتان اجازه ی موفقیت بدهید. به موارد منفی یا اینکه چگونه می توانید شکست بخورید فکر نکنید.

10. وضعیت را به شکل متفاوتی ببینید

وقتی صحبت از مثبت اندیشی میشود، دیدگاه اهمیت دارد. با ارزیابی یک وضعیت که قبلاً آن را منفی میدانستید و فکر کردن به اینکه چگونه میتوانید به شکل مثبتی به آن برسید، میتوانید یاد بگیرید که یک دیدگاه سالمتر به زندگی انتخاب کنید.

 

11. افکارتان را هدایت کنید

روان شناسان از این روش زیاد استفاده میکنند. هنگامی که احساس ضعف یا اضطراب دارید این کار به شما کمک میکند کنترل افکار خود را به دست بگیرید. به یک رؤیای خوشحال کننده فکر کنید، یک تصویر ذهنی مثبت بسازید یا به عوامل خارجی واکنش های مثبت نشان بدهید تا احساسات بد را تحت کنترل در بیاورید.

12. اشتباهات گذشته را تجزیه و تحلیل کنید

مثبت فکر کردن به معنای انکار اشتباهات تان نیست. به جای این کار، برای فکر کردن به مسائلی که شما را به موقعیت کنونی تان کشانده است به خودتان کمی زمان بدهید تا در آینده از اشتباهات مشابه پرهیز کنید و دید مثبت تری نسبت به آینده داشته باشید.

13. با اعتماد به نفس رفتار کنید

بیشتر وقت ها زمانی که احساس ناامیدی و ناراحتی میکنیم، به جای اینکه بابت کارهایی که تاکنون درست انجام داده ایم به خودمان اعتماد کنیم، تنها روی مسائل منفی و اشتباهاتی که مرتکب شده ایم تمرکز می کنیم. حتی اگر بعضی کارها را خراب کرده اید، برای کارهایی که تا حالا به خوبی انجام داده اید به خودتان اعتماد کنید.

14. خودتان را ببخشید

اینکه مدام خودتان را بابت اشتباهات گذشته تان سرزنش کنید چیزی را تغییر نمیدهد. به خودتان بگویید که اشتباهات تان را بخشیده اید و سپس آنها را رها کنید.

15. از گذشته درس بگیرید

شما گذشته را پشت سر گذاشته اید، هر چقدر هم بد پیش رفته باشد، نمیتوانید آن را تغییر بدهید. هرگاه احساس کردید درباره ی گذشته افکار منفی به سراغ تان آمده اند، آنها را با افکار مثبت درباره ی آینده جایگزین کنید.

16. با افکار منفی روبه رو شوید

گاهی اوقات بهترین راه برای کنار آمدن با مسائل منفی زندگی‌، این است که با آنها روبه رو شوید. رسیدن به یک نتیجه یا دست کم تلاش برای رسیدن به آن باعث میشود نسبت به هر موقعیتی احساس بهتری داشته باشید.

17. شکرگزار باشید

باید برای نعمت های زیادی که به ما اعطا شده، شکرگزار باشیم. بابت آنچه زندگی تان را بهتر و شادتر ساخته است شکرگزار باشید تا انرژی مثبت بگیرید.

 

18. لبخند بزنید

گاهی اوقات تمام چیزی که برای داشتن حس خوب نیاز دارید یک لبخند است. تمرین کنید حتی زمانی که احساس خاصی ندارید صورت تان حالتی شاد داشته باشد.

19. باور کنید میتوانید تغییر کنید

همه ی آدم ها برخی از ویژگی هایشان را نمی پسندند و این مسئله گاهی باعث میشود احساس بدی نسبت به خودشان داشته باشند. به محض اینکه باور کنید میتوانید این ویژگی ها را تغییر بدهید راه هایی برای تغییر دادن شان خواهید یافت.

20. باور کنید لیاقت چیزهای خوب را دارید

به شانس اعتقاد دارید؟ به نظرتان آیا شانس واقعا وجود دارد؟ اگر واقعا باور نداشته باشید در زندگی لیاقت چیزهای خوب را دارید، چیزهای خوب زیاد سر راه‌تان قرار نمی‌گیرند. باور کنید ارزش خوش شانسی را دارید تا خوش شانس باشید.

21. تمرین کنید

وقتی صحبت از مثبت فکر کردن می شود، تمرین کردن واقعاً نتیجه میدهد. هرچه مثبت اندیشی را بیشتر تقویت کنید، احتمال اینکه این خط فکری را دنبال کنید بیشتر است. تمرین مثبت فکر کردن را به زمان هایی که روحیه تان ضعیف است محدود نکنید. آن را به کار هر روزتان تبدیل کنید، چه زمان هایی که روحیه ی خوبی دارید و چه زمان هایی که روحیه ی بدی دارید.

 

22. زودتر شروع کنید

میخواهید تغییر مثبتی در زندگیتان ایجاد کنید؟ همین حالا شروع کنید. پشت‌ گوش انداختن هر کار فرصت کافی برای بهانه آوردن در اختیارتان قرار میدهد پس در اولین فرصت ممکن شروع کنید.

23. بهانه تراشی را متوقف کنید

هر کس همیشه میلیون ها بهانه برای انجام ندادن هر کار دارد، حتی اگر انجام آن کار او را خوشبخت تر کند. در مسیر خوشبختی تان مانع ایجاد نکنید و بهانه های فلج کننده را دور بیندازید.

24. یادتان باشد هیچ شرایطی دائمی نیست

حتی اگر در حال کنار آمدن با اندوه از دست دادن یکی از عزیزانتان هستید، به یاد داشته باشید که با گذر زمان احساس بهتری خواهید داشت. شاید همیشه بابت این فقدان غمگین شوید اما با گذر زمان تحمل آن آسان‌تر خواهد شد. هر روز به خودتان یادآوری کنید شرایط بد زودگذر است.

 

25. تسلیم نشوید

تسلیم شدن معمولا انتخاب راهی آسان برای خلاص شدن از یک موقعیت دشوار است. هر چقدر هم احساس تان منفی بود هرگز از دنبال کردن چیزی که واقعا میخواهید، دست نکشید. اگر الان تسلیم نشوید در آینده از خودتان تشکر خواهید کرد.

 

منبع: زوم لایف

 


نظر

رنگ شخصیت شما چیست؟

اگر مجبور بودید یکی از رنگ های مورد علاقه خود را انتخاب کنید ، چه رنگی خواهد بود؟ ما درمورد رنگ لباس و رنگ اتاق نشیمن شما صحبت نمی کنیم، در واقع سوال این است که: چه رنگی بیشتر از همه برای شما جذابیت دارد؟

در حالی که اکثر مردم فکر می کنند که رنگ ها هیچ تاثیری در انتخاب ها ، احساسات و رفتارهای ما ندارند ،اما نگاه دقیق تر به این موضوع برعکس این نظر را اعلام می کند.

رنگ ها وسیله ای  برای درک رفتار و خصوصیات شخصیتی و همچنین حالات جسمی ، روحی ، عاطفی و معنوی در افراد هستند.همچنین رنگ ها نشانگر نحوه عملکرد افراد در جهان ، نقاط قوت و ضعف ، آسیب پذیری ها، عمیق ترین نیازها و چالش های زندگی هر فرد است.رنگ شخصیت شما لازم نیست رنگی باشد که تمام وقت از آن برای انتخاب رنگ  لباس های خود استفاده می کنید. رنگ شخصیت معمولاً رنگ مورد علاقه شماست ، رنگی که بیشتر از همه شما را هیجان زده می کند و باعث می شود هنگام دیدن آن احساس شادابی کنید.

حال اگر بیشتر از یک رنگ دوست داشته باشید، چه می شود؟

اگر دو یا چند رنگ را به یک اندازه دوست دارید ، اطلاعات مربوط به هر کدام را بخوانید تا خودتان را به طور کامل درک کنید و  متوجه شوید چه عواملی باعث ایجاد انگیزه در شما می شود.

دوست نداشتن یک رنگ

رنگ هایی که دوست ندارید نیز می تواند در مورد شخصیتتان موارد زیادی بگوید ، که غالباً نقاط ضعف و آسیب پذیری شما را منعکس می کند.رنگ هایی که دوست ندارید  به شما در رابطه با قسمت هایی از زندگی که باید مورد توجه قرار گیرند و یا صدماتی در گذشته که باید مورد بهبود قرار بگیرند ، هشدار می دهند. به کودکی یا هر زمان دیگری در زندگی خود بیاندیشید که ممکن است حوادثی باعث عدم تمایل به یک رنگ  در شما شده اند. همیشه یک ارتباط وجود دارد! دوست نداشتن رنگ ها می تواند عدم تعادل را در زندگی شما ایجاد کند ، بنابراین ایده خوبی است که سعی کنید این رنگ ها را در لباس یا در خانه یا محیط کار خود بگنجانید تا به تعادل  انرژی های خود کمک کنید.

آیا همه، رنگ مورد علاقه خود را دارند؟

بیشتر افراد در طول زندگی خود یک رنگ مورد علاقه دارند. برخی در طول زندگی یک یا چند بار این رنگ را تغییر می دهند ، در حالی که برخی دیگر برای کل عمر خود فقط یک رنگ مورد علاقه دارند. برخی بسته به نیازهای خود در یک بازه زمانی ، رنگ دیگری را ترجیح می دهند ، اما در صورت برآورده شدن آن نیازهای خاص ، دوباره به رنگ اصلی مورد علاقه خود بر می گرداند.  برای کسانی از شما که فکر می کنید رنگ شخصیتی ندارید بهتر است نگاهی به لباس هایی که می پوشید و روشی که برای تزئین خانه یا محل کار خود انتخاب کرده اید ، بیاندازید. آیا یک یا چند رنگ وجود دارد که به طور مداوم انتخاب می کنید؟ اگر این طور باشد،  این ها رنگ هایی خواهند بود که منعکس کننده شخصیت و عمیق ترین نیازهای شما هستند. اینکه رنگی را دوست دارید یا دوست ندارید ، می تواند به تجربیات زندگی شما و ارتباط مثبت و منفی شما با  آن رنگ و همچنین نیاز شما به خصوصیات آن رنگ، بستگی داشته باشد.

روانشناسی شخصیت با رنگ

شخصیت شما چه رنگی است؟ مسئله این است که همه افراد رنگ ها را کاملاً متفاوت درک می کنند و تلاش برای فهمیدن قوانین کلی بسیار سخت است.

علاوه بر این ، ما برخی از رنگ ها را برای اهداف خاص نامناسب می بینیم ، حتی اگر آنها را دوست داشته باشیم.

 

به طور مثال ممکن است رنگ قهوه ای را نپسندید ، اما وقتی صحبت از کیف و کفش است ، رنگ قهوه ای رنگ مورد نظر شما خواهد بود.

یا  رنگ سیاه را در نظر بگیریم. بسیاری از مردم رنگ سیاه را دوست دارند. آنها این رنگ را مطابق با مد روز و حتی جذاب می دانند. همچنین این رنگ در لباس ها ، می تواند باعث لاغرتر به نظر رسیدن نیز بشود.

از طرف دیگر ، برخی ممکن است نسبت به این رنگ تعصب داشته باشند، آنها این رنگ را با غم و اندوه مرتبط می کنند و آنچه به نظر عده ای این رنگ، خاص و شیک به نظر می رسد ، توسط افراد دیگر افسرده کننده تلقی شود.

 

با توجه به تأثیر رنگ در انتخاب های ما ، انتظار می رود روانشناسی شخصیت با  رنگ موضوعی باشد که به خوبی بر روی آن مطالعه انجام شده ، اما اینگونه نیست.تحقیقات بسیار اندکی تا به امروز بر روی این موضوع انجام شده است. ما تمام تلاش خود را برای جمع آوری بهترین اطلاعات موجود در مورد هر رنگ انجام داده ایم. ما همچنین به حقایق شناخته شده ای مانند معانی نمادین از رنگ ها را که می تواند بر درک شما از رنگ ها تأثیر بگذارد ، نیز خواهیم پرداخت.

روانشناسی شخصیت با رنگ چگونه به افراد کمک می کند؟

در واقع رنگ هایی که انتخاب می کنید در مورد حالات جسمی ، روحی و عاطفی شما بسیار می گویند و به همین ترتیب ، رنگ هایی که شما دوست ندارید ، درباره نقاط ضعف و آسیب پذیری شما بیانگر نکاتی هستند.اغلب تمایل به انتخاب رنگ های خاص ، نشان می دهد که این ها،  رنگ های شخصیتی شما باشند.علاوه بر این ، تصور می شود تغییر رنگ مورد علاقه در افراد با تغییر شرایط زندگی ایجاد می شود.مطابق این تئوری ، ترجیح رنگ جدید ممکن است به شما در توسعه کیفیت های جدید لازم برای مقابله با شرایط جدید کمک کننده باشد.

رنگ شخصیت شما چیست؟

روانشناسی شخصیت با رنگ و ویژگی آن ها:

قرمز

شخصیت رنگ قرمز ، بیانگر اراده ، جاه طلبی و انرژی قوی است. اگر رنگ مورد علاقه شما قرمز است شما را به عنوان فردی برون گرا و خوش بین ، شجاع و با اعتماد به نفس بالا نشان می دهد.شما عمل گرا و فعال از نظر جسمی هستید ، رابطه جنسی برای شما یک ضرورت است ،  شما غرایز به بقای قوی ای داریدو اغلب دوست دارید که مرکز توجه باشید.

شما جاه طلب و فردی رقابتی هستید و دوست دارید برنده باشید،  شما در جهت رسیدن به موفقیت تلاش زیادی می کنید و مقام دوم به اندازه کافی  برای شما مناسب نیست.

آبی

رنگ آبی نشانگر تمایل به داشتن یک مجموعه ثابت از اصول و تمایل به زندگی طبق این اصول است. همچنین یک نوع شخصیت صلح آمیز را نشان می دهد.

اگر رنگ آبی مورد علاقه شماست،  شما فردی محافظه کار و قابل اعتماد هستید ، به دیگران اعتماد دارید اگرچه در ابتدا بسیار محتاط هستید تا اینکه از شخص مطمئن شوید.  همیشه قبل از صحبت کردن و عمل کردن فکر می کنید و همه چیز را با سرعت مناسب و در زمان خود انجام می دهید. شما برای پردازش و به اشتراک گذاشتن احساسات خود حسابی فکر می کنید.شما اصیل و صادق هستید و مسئولیت های خود را جدی می گیرید.

رنگ آبی به معنای نیاز شدید به صلح و هارمونی در زندگی روزمره است . شما می توانید از مراقبه های روزانه برای تأمل ، درون بینی و کشف خود بهره مند شوید.

سبز

طبق  روانشناسی رنگ ها ، افرادی که ترجیح به رنگ سبز دارند ، در جهت ایمنی ، امنیت و تصدیق تلاش می کنند. آنها به طور کلی افراد را دوست دارند و خود دوست داشته می شوند.اگر رنگ مورد علاقه شما سبز است،شما یک فرد عمل گرا و عاشق طبیعت هستید.

شما  فردی پایدار و متعادل یا در حال تلاش برای رسیدن به تعادل هستید و در جستجوی این تعادل ، بعضی اوقات می توانید دچار اضطراب شوید.

داشتن رنگ سبز شخصیتی،  به معنای مهربان بودن ، سخاوتمند بودن و دلسوز بودن است ، خوب است که در هنگام بحران ،  آرامش خود را حفظ کنید و تا زمان برطرف کردن بحران،  اوضاع را کنترل کنید.

شما مراقب دیگران هستید ، اما باید توجه داشته  باشید که در هنگام مراقبت از دیگران،  از نیازهای خود غافل نشوید.

شما فردی هوشمند و عاشق یادگیری هستید و به سرعت مفاهیم جدید را درک می کنید.با داشتن رنگ سبز شخصیتی ، نیاز بسیار زیادی به عشق و دوست داشتن دارید . شما عاشق کتاب ها هستید و فردی هستید که احساسات خود را پنهان نمی کند.

زرد

این رنگ نشانگر شخصیت کمال گرا و رویایی است.

اگر رنگ مورد علاقه شما زرد است شما فردی خلاق هستید و غالباً فردی هستید که ایده های جدیدی را ارائه می دهد.

با داشتن شخصیتی به رنگ زرد ، می توانید نسبت به خود و دیگران فرد مهمی تلقی شوید،  شما یک کمال گرا هستید.

شما همه موارد را ، تمام وقت تجزیه و تحلیل می کنید و در تفکر متدولوژی هستید.با داشتن شخصیتی به رنگ زرد  فردی بی تحرک هستید و تصمیم گیری های سریعی می گیرید ، اما اغلب ، به دلیل اضطراب ، به جای اینکه کارها را با سرعت ثابت انجام دهید ، عجله می کنید.

شما به جای اینکه در فعالیت های تیمی یا اجتماعات بزرگ شرکت کنید ، گروه کوچکی از دوستان نزدیک و هم فکر را انتخاب می کنید.

نارنجی

افراد با نوع شخصیت نارنجی را می توان افرادی اجتماعی توصیف کرد. آنها صمیمانه مردم را دوست دارند و دوست دارند در کنار دیگران باشند. اگر رنگ مورد علاقه شما نارنجی است، شما خونگرم ، خوش بین و برون گرا هستید. شما دوستانه ، خوش اخلاق و فردی کاملاً موافق هستید.شما بیش از آنکه  فردی تهاجمی باشید ، قاطع و مصمم هستید.

با داشتن شخصیتی به رنگ نارنجی ، از مهمانی و معاشرت و برنامه ریزی  برای انواع رویدادهای اجتماعی لذت می برید.

شما از کمک به دیگران رضایت زیادی کسب می کنید و آنها را با نشاط و انرژی مثبت خود همراه می کنید.

بنفش

اگر بنفش رنگ مورد علاقه شماست ، شما به امنیت عاطفی و ایجاد نظم و کمال در همه زمینه های زندگی ، از جمله زندگی معنوی خود ، توجه عمیقی دارید. شما همچنین پیشرو در کمک به نیازمندان و مشارکت در پروژه های بشردوستانه هستید.

داشتن شخصیتی به رنگ بنفش به معنای حساس بودن و دلسوز بودن ، درک و حمایت دیگران است ،در واقع شما  قبل از خود به دیگران فکر می کنید شما روحی ملایم و آزاد دارید. احساسات شما عمیق است و شما می توانید کاملاً نسبت به اظهار نظرهای آزار دهنده دیگران حساس باشید ، اگرچه هرگز آن را نشان نمی دهید.با داشتن شخصیتی به رنگ بنفش ، فردی  صلح  طلب و آرام هستید.مردم به سمت انرژی کاریزماتیک و جذابیت شما جذب می شوند.

شما معمولاً به جای برونگرا بودن، درونگرا هستید و ممکن  است خجالتی به نظر برسید، اگرچه این طور نیست.

 

منبع : مجله روانشناسی انگار که